قدم به قدم که به آن ها نزدیک و نزدیک تر می شوم قلبم برایشان تندتر می زند. جشن شکوفه ها برای غنچه های گلی که نیاز به مراقبت های همه جانبه دارند تا در باغ دانش و دانایی شکوفا شوند. می دانم مسیر بس طولانی و دشوار است تا کمی دلهره می گیرم نگاهم را سریع گره به نگاه های معصومانه ی غنچه های می زنم، قلبم آرام می شود. چون می دانم با توکل به خدا با دست های کوچک اما پرمهر و معصومانه ی غنچه هایم می توانیم تا قله های موفقیت پیش برویم. و این جشن آغازیست برای یک سال تلاش و موفقیت و عشق ورزیدن.
فرم در حال بارگذاری ...
در روز اول مدرسه، جشن شکوفه ها برای فرشته های کوچکم بود، من در حالی که به مدرسه میرفتم، با هیجان و شادی فراوان پر شده بودم. دیدار با دانشآموزان جدید، برای من همیشه یک لحظهی خاص و مهم بوده است. هنگامی که برای اولین بار آن ها را می دیدم قند در دلم آب می شد. اکثر دانشآموزان با خنده و شادی، که مهمان چهره کوچک و نازشان بود من را تماشا می کردند. من هم از همان اول یک لبخند عمیق و پرمعنا را مهمان گوشه ی لبم می کردم.
در این میان، دانشآموزانی هم بودند که انگار خیلی حال و حوصله ی مدرسه را نداشته اند. من در حالی که با تک تک آن ها احوال پرسی می کردم، آنان را به آغوش می کشیدم و مهربانی را از همان ابتدا سرمشق اولشان قرار می دادم.
ادامه دارد …………..
نظر از: رها [بازدید کننده]
سلام بسیار عالی خداقوت
پاسخ از: فرشته های کوچک من [عضو]
سلام متشکرم از شما
فرم در حال بارگذاری ...
از آن روزی که فهمیدم معلم شدم، چندین بار سجده ی شکر رفتم. از خوشحالی دلم می خواست بال در بیاورم و پرواز کنم.
همیشه از خداوند می خواستم اگر رفتن در این مسیر بزرگ و با ارزش به صلاح من هست آن را برایم برگزیند.
حالا من برای این راه برگزیده شده ام پس تمام تلاشم را باید به کار ببندم تا رسالتم را کامل انجام بدهم.
فرم در حال بارگذاری ...