موضوع: "بدون موضوع"
قدم به قدم که به آن ها نزدیک و نزدیک تر می شوم قلبم برایشان تندتر می زند. جشن شکوفه ها برای غنچه های گلی که نیاز به مراقبت های همه جانبه دارند تا در باغ دانش و دانایی شکوفا شوند. می دانم مسیر بس طولانی و دشوار است تا کمی دلهره می گیرم نگاهم را سریع گره به نگاه های معصومانه ی غنچه های می زنم، قلبم آرام می شود. چون می دانم با توکل به خدا با دست های کوچک اما پرمهر و معصومانه ی غنچه هایم می توانیم تا قله های موفقیت پیش برویم. و این جشن آغازیست برای یک سال تلاش و موفقیت و عشق ورزیدن.
از آن روزی که فهمیدم معلم شدم، چندین بار سجده ی شکر رفتم. از خوشحالی دلم می خواست بال در بیاورم و پرواز کنم.
همیشه از خداوند می خواستم اگر رفتن در این مسیر بزرگ و با ارزش به صلاح من هست آن را برایم برگزیند.
حالا من برای این راه برگزیده شده ام پس تمام تلاشم را باید به کار ببندم تا رسالتم را کامل انجام بدهم.